سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مرکّب دانشمندان با خون شهیدان سنجیده شد، پس بر آن برتری یافت . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
خانه | مدیریت | ایمیل من | شناسنامه| پارسی یار
MissD
  • کل بازدیدها: 2474 بازدید

  • بازدید امروز: 0 بازدید

  • بازدید دیروز: 0 بازدید
  • تنها ماندی
    دیبا دانش ( 87/5/23 ساعت 8:22 ع )


    «تنها ماندی» زیر لب دوباره
    زمزمه کردم «تنها ماندی» و تنها بودم ، در عمق تنهایی ام غرق بودم ، هرگز باور
    نداشتم که روزی اینقدر تنها باشم ، تنها بودم و تنهایی مرا پایانی نبود ، و سکوتم
    لبریز از اندوه ، اندوهی بی کران . در آن لحظات که تنها بودم و نگاه سرگردانم بی
    هدف به آنچه روبرویم بود می خزید ، احساس می کردم که آرام آرام تبدیل به سنگ خواهم
    شد . نگاهم بی هدف به هر سو می دوید ، پناهی نداشت، نه زیبایی گل سرخهای روبرویم
    مامنی برایش بود و نه سرسبزی برگها و نه حتی منظره دل انگیز نیمکتی خالی زیر
    درختها ،گویی از سکوت می گریخت و اشک بود که نگاه هراسانم را تسلیم می کرد ، تا
    تنها به پرده ای لرزان بنگرد که به رویش آغوش گشوده بود.

     آه ... من چه کردم؟ من چه کرده بودم؟ می دانستم
    که تنهایی را به رشته ی عمرم گره زده ام . آه ای کاش ....

    در سکوت بی انتهایم به گل سرخ
    روبرویم نگریستم ، به پیچش رنگهای سرخ و زردش در هم ، به قامت برافراشته اش ، و به
    عم کوتاهش ، به لطافت و عطر دل انگیزش ، بی پناه بودم ، و می اندیشیدم که چه دست
    نوازشگری چنین باشکوه ، این پری آسمانی را آفریده؟ از میان این خاک تیره ی خشن
    چنین لطافتی پرورانده؟ کدامین پناه این زیبایی ایزدی را در بر گرفته؟ آه ...

    «آه پناهم ، یگانه معبودم ،چرا
    به جست و جوی پناهی جز توام ؟ من در سکوت غم گرفته ی روزگاران با تو تنها نیستم ،
    آه مهربانم ، احساس می کنم که دیگر خود نیستم ، پوستینی شده ام برای حرکات نمایشی،
    برای هر آنچه غیر حقیقی است ، برای هزار رویی خودم ، دیگر خود نیستم که موجودی
    هستم که از هر حرکت ، هر رفتار ، هر نگاهی به دنبال معنا و مفهومی است و هر چه می
    کند ناخالص است ، ریاست . نه ریا به درگاه تو ، مهربانا ،(که تو آگاهی) که ریا به
    خودم ، به خویشتن وجودی خود. چون پارچه ای رنگین و بی ارزش که رنگ و بویی جز حقیقت
    تمامی وجودش را در بر گرفته . عزیزترینم ، این من وجودی من در کجا گم شده؟ در
    کدامین سو ناپدید گشته؟ آه ای کاش می دانستم ... می دانم که این خویشتن آن خویشتن
    نیست ، حقیقت وجودی ام در پشت پرده من گم شده . آه که اکنون نیز صادق نیستم! افسوس
    ...»

    و زمزمه دردناکم با قطره اشکی
    داغ محکوم به سکوت شد.



  • نظرات دیگران ( )

    =============================================================

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    خسته
    تنها ماندی
    سرآغاز

    =============================================================